روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب میشود و او را نزد حاکم میبرند تا مجازات را تعیین کند. حاکم برایش حکم مرگ صادر میکند اما مقداری رأفت به خرج میدهد و به وی میگوید: اگر بتوانی ظرف سه سال به خرت سواد خواندن و نوشتن بیاموزی از مجازاتت در میگذرم.
ملانصرالدین هم قبول میکند و ماموران حاکم رهایش میکنند. عدهای به ملا میگویند مرد حسابی آخر تو چگونه میتوانی به یک الاغ خواندن و نوشتن یاد بدهی؟ ملانصرالدین میگوید: ان شاءالله در این سه سال یا حاکم میمیرد یا خرم.