دبیرستان زنده‌یاد حاج سید حسین نوایی

دولت آباد برخوار خیابان طالقانی خیابان سجاد خیابان شهید محمدمهدی داوری تلفن 03145823540
دبیرستان حاج سید حسین نوایی


دبیرستان زنده‌یاد حاج سید حسین نوایی

دولت آباد برخوار خیابان طالقانی خیابان سجاد خیابان شهید محمدمهدی داوری تلفن 03145823540

عطار نیشابوری در شادیاخ نیشابور به دنیا آمد. فریدالدین ابو حامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق زاده‌ی سال ۵۳۵ هجری شمسی است.

وی بیشتر با تخلص خود یعنی «عطار» شناخته می‌شود. وی در سال ۶۰۰ هجری شمسی در پی حمله‌ی مغول‌ها به ایران دارفانی را وداع گفت.

شغل پدر وی عطاری بود و از همین رو فریدالدین نیز به شغل پدر روی آورد و همزمان طبابت نیز می‌کرد.

روایت‌های گوناگونی وجود دارد که چگونه عطار شغل خود را رها کرده و به عرفان روی آورده است.

۰ نظر ۲۵ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۲۱

۰ نظر ۲۰ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۰۲

۰ نظر ۲۰ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۵۱

سید مرتضی آوینی در شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند. او از کودکی با هنر انس داشت. شعر می‌سرود، داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد.

آوینی در سال ۱۳۴۴ به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. معماری را با علاقهٔ زیاد یادگرفت، ولی بعد از پیروزی انقلاب ایران بنا به ضرورت‌های انقلاب آن را کنار گذاشت و به فیلم‌سازی پرداخت.

مجموعه فیلم‌های مستند تلویزیونیِ او دربارهٔ جنگ ایران و عراق با نام روایت فتح شناخته‌ شده‌ است.

۰ نظر ۲۰ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۳۴

مردی ساده، چوپان شخصی ثروتمند بود و هر روز در مقابل چوپانی‌اش پنج درهم از او دریافت می‌کرد.

یک روز صاحب گوسفندان به چوپانش گفت: می‌خواهم گوسفندانم را بفروشم چون می‌خواهم به مسافرت بروم و نیازی به نگهداری گوسفند و چوپان ندارم و می‌خواهم مزدت را نیز بپردازم. 

پول زیادی به چوپان داد اما چوپان آن را نپذیرفت و مزد اندک خویش را که هر روز در مقابل چوپانی‌اش دریافت می‌کرد و باور داشت که مزد واقعی کارش است، را ترجیح داد.

چوپان در مقابل حیرت‌زدگی صاحب گوسفندان، مزد اندک خویش را که پنج درهم بود دریافت کرد و به سوی خانه‌اش رفت.

۰ نظر ۲۰ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۳۰

یک روز سگی از کنار شیر خفته‌ای رد می‌شد وقتی سگ دید شیر خوابیده، طنابی آورد و شیر را محکم به درختی بست.

وقتی شیر بیدار شد متوجه وضعیتش شد سعی کرد تا طناب را باز کند اما نتوانست.

در همان هنگام خری در حال گذر بود، شیر رو به خر کرد و گفت: ای خر اگر مرا از این بند برهانی نیمی از جنگل را به تو می‌دهم.

خر ابتدا تردید کرد ولی بعد طناب را از دور دستان شیر باز کرد.

وقتی شیر رها شد و خود را از خاک و گرد و عبار خوب تکانید، رو به خر کرد و گفت: من به تو نیمی از جنگل را نمی‌دهم!

۰ نظر ۲۰ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۲۷

سیاهچاله محدوده‌ای در فضا است که جاذبه قوی آن همه چیز را به درون خود می‌کشد و هیچ چیزی، حتی نور، از نیروی گرانشی آن گریزی ندارد.

برخلاف آنچه نام سیاهچاله به ذهن متبادر می‌کند، سیاهچاله توخالی نیست و برعکس، توده بسیار متراکمی از جرمی عظیم در فضایی به نسبت کوچک است.

محدوده‌ خارجی سیاهچاله که هر جرم و ذره‌ای در آن تنها تحت تاثیر سیاهچاله خواهد بود، "افق رویداد" نامیده می‌شود و فراتر از آن دیگر گریزی از نیروی گرانشی سیاهچاله نیست. این محدوده "نقطه‌ای بی‌بازگشت" است.

۰ نظر ۲۰ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۲۵

۰ نظر ۱۷ فروردين ۰۰ ، ۰۸:۴۵

۰ نظر ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۲۰:۵۶

۰ نظر ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۳۲

رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ تبریز – درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰  تهران) از کودکی،  فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان زمان تحت نظر پدر و استادانی چون دهخدا و ملک‌الشعرای بهار سرودن شعر را آغاز کرد.

پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر  بود که در شکل‌گیری زندگی هنری پروین و کشف استعداد و گرایش وی به سرودن شعر نقش مهمی داشت.

او در ۲۸ سالگی ازدواج کرد اما به دلیل اختلاف فکری با همسرش، از او جدا شد و  بعد از جدایی،  مدتی در کتابخانهٔ دانشسرای عالی  به شغل کتابداری مشغول شد.

۰ نظر ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۱۰:۳۵

۰ نظر ۲۹ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۳۱

۰ نظر ۲۹ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۰۷

ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪﯼ ﮔﺮﺑﻪﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ می‌کرد ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕِ ﺭﺍﻫﺐﻫﺎ، ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺁﻥﻫﺎ می‌شد.

ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ می‌رﺳﺪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻪ ﺑﺎﻍ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺑﺒﻨﺪﺩ. ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﻝ ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺁﻥ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﺪ!

ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺑﻌﺪ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ! ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﻣُﺮﺩ.

ﺭﺍﻫﺒﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﻌﺒﺪ ﮔﺮﺑﻪﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﺪ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺒﻨﺪﻧﺪ! ﺗﺎ ﺍﺻﻮﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ!

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ بعدﯼ، ﺭﺳﺎﻟﻪﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭ باب ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺑﺴﺘﻦ ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ!

۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۲۹

در کوچه‌های روستای فانوس‌آباد (ایستا) اثری از رد پای خودروها دیده نمی‌شود. مردم روستا، زندگی و آداب و رسوم گذشته را همچنان حفظ کرده‌اند. نه تنها شبها پای تلویزیون نمی‌نشینند که به شب‌نشینی هم اعتقادی ندارند.

عروسی و عزا ندارند و مراسمی چون جشن تولد، سالگرد ازدواج و ... برای آنان معنا و مفهومی ندارد.

مهمان‌نواز هستند به شرطی که احدی از زنان قصد ورود به روستای آنان را نداشته باشد. همان‌طور که تاکنون کسی از دنیای بیرون زنان آنان را ندیده است.

اهالی این روستا متمول هستند و از طریق فروش زمین‌های پدریشان در تبریز روزگار می‌گذرانند.

۰ نظر ۲۸ اسفند ۹۹ ، ۱۷:۲۶

دبیرستان حاج سید حسین نوایی دولت آباد