دبیرستان زنده‌یاد حاج سید حسین نوایی

دولت آباد برخوار خیابان طالقانی خیابان سجاد خیابان شهید محمدمهدی داوری تلفن 03145823540
دبیرستان حاج سید حسین نوایی


دبیرستان زنده‌یاد حاج سید حسین نوایی

دولت آباد برخوار خیابان طالقانی خیابان سجاد خیابان شهید محمدمهدی داوری تلفن 03145823540

فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آنِ واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید.

جنس یکی از آن توپ‌ها از لاستیک بوده و باقی آن‌ها شیشه‌ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده و بالا خواهد آمد، اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد، کاملا شکسته و خرد می‌شوند.

برایان دایسون در ادامه می‌گوید: آن چهار توپ شیشه‌ای عبارتند از خانواده، سلامتی، دوستان و روح خودتان و توپ لاستیکی همان کارتان است.

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۰:۰۲

ﺯﻧﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ ﻫﺮ ﺷﺐ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ، ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯿﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ.

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﺒ‌‌ﻬﺎ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﻮﺷﺖ: ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺐ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﺮﺧﺮ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﻮﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﺩﺧﺘﺮﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻇﺮﻓ‌ﻬﺎ ﺷﺎﻛﯽ ﺍﺳﺖ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﻪ نمی‌زند.

ﺧﻭﺷﺤﺎﻟﻢ ﻛﻪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻐﻞ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻣﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﯿﻜﺎﺭ ﻧﯿﺴﺘﻢ.

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۵۹

پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت. پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند.

آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟

سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد.

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۵۷

ویکتوریا دختر زیبا و باهوش پنج ساله‌ای بود. یک روز که همراه مادرش برای خرید به فروشگاه رفته بود، چشمش به یک گردن‌بند مروارید بدلی افتاد که قیمتش  ده و نیم دلار بود، دلش آن گردن‌بند را می‌خواست.

پس پیش مادرش رفت و از مادرش خواهش کرد که آن گردن‌بند را برایش بخرد.

مادرش گفت: خوب! این گردن‌بند قشنگه، اما قیمتش زیاده، خوب چه کار می‌توانیم بکنیم؟!

مادر گفت: من این گردن‌بند را برات می‌خرم اما به شرطی که وقتی به خانه رسیدیم، یک لیست مرتب از کارها که میتوانی انجامشان بدهی رو بهت می‌دم و با انجام آن کارها می‌توانی پول گردن‌بندت رو بپردازی و البته مادر بزرگت هم برای تولدت چند دلار تحفه می‌ده و این می‌تونه کمکت کنه. ویکتوریا قبول کرد.

۰ نظر ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۵۵

۰ نظر ۳۱ فروردين ۰۰ ، ۱۸:۰۶

مستر هِمفر یک جاسوس کار کشته انگلیسی در خاک کشورهای اسلامی‌ست که انحرافات و شکاف‌های عمیقی بین مسلمانان ایجاد کرده است. وی بعد از بازنشستگی خاطرات خود را در کتاب «خاطرات مستر همفر» می‌نویسد. در این کتاب به چگونگی آشناییش با محمّد‌بن‌عبدالوهاب (احیاکننده وهابیت) می‌پردازد.

۰ نظر ۲۸ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۵۸

پروین دولت آبادی در تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۰۳ در شهر اصفهان از مادری فرهنگی و مدیر مدرسه ناموس به نام فخرگیتی و پدری به نام حسام‌الدین دولت‌آبادی که رئیس اداره اوقاف اصفهان بود زاده شد. او ابتدا به مدرسه ناموس در اصفهان رفت اما بعد به همراه خانواده‌اش به تهران نقل مکان کرد. دوره ابتدایی را در دبستان نوروز به پایان برد. پروین سال‌های اولیه دبیرستان را در مدرسه نور و صداقت که آموزگاران انگلیسی داشت گذراند و سال‌های بعد را در مدرسه آمریکایی نوربخش تحصیل کرد.

۰ نظر ۲۷ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۵۲
۰ نظر ۲۷ فروردين ۰۰ ، ۱۹:۱۰

۰ نظر ۲۷ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۱۱

۰ نظر ۲۷ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۴۰

رتبه‌های برتر کلاس هفتم ۱

- امیرمهدی معینی‌نیا ۱۹٫۶۴

- محمد فضائلی ۱۹٫۴۳

- عرفان صادقیان ۱۹٫۱۴

- فرشاد عطائیان ۱۹٫۱۴



رتبه‌های برتر کلاس هفتم ۲

- شایان اصغریان ۱۹٫۵۰

- محمدحسین معینی ۱۹٫۰۷

- ابوالفضل محمدی ۱۸٫۶۴

 

رتبه‌های برتر کلاس هشتم ۱

- مجتبی حسینی ۲۰

- یوسف داوری ۱۹٫۷۱

- یونس داوری ۱۹٫۴۳

 

رتبه‌های برتر کلاس هشتم ۲

- علی‌اصغر داوری ۱۹٫۹۳

- محمدرضا محمدی ۱۹٫۹۳

- مهدی طاهری ۱۹٫۹۳

- علی داوری محمد ۱۹٫۸۶

- حسین غلامی ۱۹٫۷۹

 

رتبه‌های برتر کلاس هشتم ۳

- محمدحسین براتی ۲۰

- امیرمحمد کمالی ۱۹٫۵۷

- رضا محقق ۱۹٫۰۷

 

رتبه‌های برتر کلاس نهم ۱

- یوسف زارع ۱۹٫۷۱

- محمدرضا صادقیان ۱۹٫۷۱

- محمد دری ۱۹٫۶۴

- امیرمحمد احمدی ۱۹٫۶۴

- محمد حیدری ۱۹٫۵۷

 

رتبه‌های برتر کلاس نهم ۲

- الیاس کرباسی ۱۹٫۸۶

- جواد هاشمیان ۱۹٫۸۶

- علی داوری مهدی ۱۹٫۵۰

- محمدحسین ترکان ۱۹٫۱۴

۰ نظر ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۳۳

جعفر کاشانی که شغلش سلمانی بود وارد تبریز شد و پس از اینکه زن و بچه خود را در منزلی سکونت داد کنار کوچه‌ای بنا به رسم قدیم بساط سلمانی خود را پهن و به انتظار مشتری نشست.

چند دقیقه بعد یک پهلوان بد اخلاق تبریزی برای اصلاح سر و صورت روی کرسیچه او نشست. چون خیلی عجله داشت مرتب حین انجام کار با نوک پا به قلم پای جعفر می‌زد و می‌گفت زود باش.

بعد از اتمام کار بدون اینکه دستمزدی به او بدهد یک سیلی هم به صورت او زد و گفت نگفتم زود باش و از آنجا دور شد.

۰ نظر ۲۶ فروردين ۰۰ ، ۱۶:۲۸

امروزه از این ضرب‌المثل موقعی استفاده می‌شود که می‌خواهند به فردی بگویند دیر رسیده و دیگر مثل قبل توانائی یا ثروت قبلی را ندارد و قادر به کمک کردن به او نیستند.

در گذشته هنگام پخش غذای نذری، مردم برای گرفتن غذای نذری صف می‌کشیدند.

از آنجا که جنس کفگیرها فلزی بود وقتی به دیگ می‌خورد صدا می‌داد. هنگامی که غذا در حال تمام شدن بود و پلو به انتها می‌رسید این کفگیر در اثر برخورد به دیگ صدا می‌داد و آشپزها وقتی که غذا تمام می‌شد کفگیر را ته دیگ می‌چرخاندند و با اینکار به بقیه کسانی که در صف بودند خبر می‌دادند که غذا تمام شده است.

۰ نظر ۲۵ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۱۵

پژوهشگران در تشریح این موضوع عنوان کردند که کاربران هنگام خوابیدن بایستی موبایل را به اندازه حدود یک متر دور از خود قرار دهند و یا به هنگام خروج از منزل، آن را در جیب شلوار یا لباس خود نگذاشته و بجای آن، داخل کیف خود قرار دهند.

به عبارتی دیگر، کاربران به منظور جلوگیری از آسیب‌های وارده از سوی گوشی‌های موبایل و تاثیرات منفی بر سلامت جسمی باید همواره فاصله مناسبی را بین گوشی و بدن خود ایجاد کنند.

۰ نظر ۲۵ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۱۲

کتاب «کلئوپاترا: ملکه نیل» که در برگردان فارسی با عنوان «کنیز ملکه مصر» شناخته می‌شود، یک رمان تاریخی در مورد کلئوپاترای هفتم، ملکه مصر است که از زبان زنی به نام «شرمیون» روایت شده است. شرمیون یک کنیز مصری و در خدمت کلئوپاترا بود که خاتون خود را عمیقاً دوست می‌داشت و وفاداری او بی‌چون و چرا بود. او زندگی خود و خانمش کلئوپاترا را با جزئیات نقل کرده است.

دریافت کتاب کنیز ملکه مصر

۰ نظر ۲۵ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۰۹

دبیرستان حاج سید حسین نوایی دولت آباد