رنجش، عصبانیت و ترس "مثلث خود مشغولی" را به وجود میآورند.
شاید جالب باشد بدانید که تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش سرچشمه میگیرند.
"رنجش" واکنش ما در برابر آن قسمت از گذشتهمان است که مسایل طبق خواسته و روال ما پیش نرفته، از این طریق ما دوباره به گذشته باز میگردیم و در آن زندگی میکنیم.
"عصبانیت" روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است.
"ترس" احساسی است که وقتی ما به آیندهمان فکر میکنیم دچار آن میشویم و به بیان دیگر، واکنش ما در مقابل ناشناختهها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است
درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد با دست اشارهای به او کرد.
کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. او از درویش پرسید: این اشاره تو برای چه بود؟
درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چه داده؟
کریم خان که در حال کشیدن قلیان بود؛ گفت چه میخواهی؟
درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است
روزی شخصی بسیار خسیس در رودخانهای افتاده بود و عدهای جمع شده بودند تا او را نجات دهند.
یکی از دوستانش دوید تا به او کمک کند. روی زمین کنار رودخانه نشست و به مرد خسیس گفت: دستت را بده به من تا تو را از آب بالا بکشم.
مرد در حالی که دست و پا میزد دستش را نداد! شخص دیگری همین پیشنهاد را داد، ولی نتیجهای نداشت.
ملا نصرالدین که به محل حادثه رسیده بود، خود را به لب رودخانه رساند و به مرد گفت: دست مرا بگیر تا تو را نجات دهم.
مرد بلافاصله دست ملا را گرفت و از رودخانه بیرون آمد! مردم در شگفت شدند و گفتند: ملا معجزه کردی این مرد دستش را به هیچ کس نمیداد
ابنسنان از امام صادق علیهالسلام نقل کرده است که آن جناب فرمود: برای حضرت رسول صلیالله علیه و آله و سلم خبر آوردند که سعد بن معاذ فوت شده است.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم با اصحاب آمدند و دستور دادند او را غسل دهند.
خودشان کنار در ایستادند و پس از آن که مراسم غسل و کفن تمام شد او را در تابوت گذاشته برای دفن کردن حرکت دادند.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم در تشیع جنازهی او با پای برهنه بدون ردا حرکت میکردند، گاهی طرف چپ و گاهی طرف راست تابوت را میگرفتند تا نزدیک قبرستان و قبر سعد رسیدند.
رسول الله صلیالله علیه و آله و سلم داخل قبر شدند و با دست مبارک خودشان لحد را ساختند و خشت بر آن گذاشتند.
یک مباحثه میان حضرت جواد علیهالسلام که هنوز طفل بودند و علمای اهل تسنن برگزار شد.
در آنجا آن عالم اهل تسنن به حضرت عرض کرد: شما درباره شیخین چه میگویید و حال اینکه ما حدیث معتبری از پیغمبر داریم که فرمود: «ابوبَکرٍ وَ عُمَرُ سَیدا کهولِ اهْلِ الْجَنَّةِ» یعنی ابوبکر و عمر دو آقای پیرمردان اهل بهشتند.
همچنین نقل کرد که روزی جبرئیل به پیغمبر نازل شد، از جانب خدا عرض کرد: من از ابوبکر راضی هستم، از ابوبکر بپرس آیا او از من راضی هست یا نه؟
حضرت جواد علیهالسلام فرمود: ما منکر فضیلت ابوبکر نیستیم ولی یک مطلب هست و آن این است که همه قبول دارند که پیغمبر در حجةالوداع فرمود: «کثُرَتْ عَلَی الْکذابَةُ» دروغگویان بر من زیاد شدهاند و معیاری در اختیار قرار داد که هر حدیث را که از من روایت کردند اول بر قرآن عرضه بدارید. اگر موافق قرآن بود قبول کرده والّا رد کنید. قرآن میگوید تمام اهل بهشت، جوان هستند.
با پیشگیری از گرایش افراد به آسیبهای اجتماعی از کودکی به خصوص دوران مدرسه میتوان هزینههای بسیاری را در آینده کاهش داد چراکه بر اساس آمارها هر زندانی ۲۰ برابر یک دانشآموز هزینه به جامعه تحمیل میکند.
پژوهشهای مختلفی در این زمینه انجام شده که نشان میدهد بیش فعالی در کودکان ارتباط مستقیم با بزهکاری آنها در آینده دارد.
خانوادههای بسیاری از کودکان بیشفعال سبک تربیتی سختگیرانه و استبدادی دارند و به عواطف و احساسات او اهمیت نمیدهند.
بهترین سبک تربیت خانوادگی سبک دموکراسی قانونمدار است که انضباط و قانون از کودکی در کنار رکن اساسی محبت و صمیمیت باید وجود داشته باشد.
حضرت علی (ع) نخستین فرزند خانواده هاشمی است که پدر و مادر او هر دو فرزند هاشماند.
پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبدمناف است و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبد مناف میباشد.
خاندان هاشمی از لحاظ فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب، زبانزد خاص و عام بوده است.
فتوت، مروت، شجاعت و بسیاری از فضایل دیگر اختصاص به بنیهاشم داشته است.
✍️ وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بیسابقه از او خواستند که حاکم شود گفت: "مرا رها کنید و سراغ کس دیگری بروید." اینطور نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند.
✍️ اول کسی بود که با رأی قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردم نگفت به خانه بروید و مطیع باشید. گفت: "در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگاهم دارد". بارها در سخنانش انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست.
شاخه فنیوحرفهای با شاخه کارودانش شباهت زیادی دارد اما تفاوتهایی نیز دارد.
از جمله این تفاوتها میتوان به موارد اشاره کرد:
👈 شرایط ورود به شاخه فنیوحرفهای از کارودانش دشوارتر است.
👈 در شاخهی کارودانش لازم نیست حتماً در دبیرستان ادامهی تحصیل داد، بلکه این امکان وجود دارد که برای اخذ دیپلم کارودانش به مدرسه مراجعه نکرد و صرفاً با مراجعه به آموزشگاههای فنیوحرفهای که مجوز خود را از سازمان فنیوحرفهای دریافت کردهاند، دیپلم کارودانش دریافت کرد.
لیلة الرغائب (شب آرزوها) به نخستین شب جمعه ماه رجب گفته میشود. به باور مسلمانان در این شب فرشتگان بر زمین نزول میکنند تا رحمت الهی را به جامعه بشری عرضه نمایند. لیلة الرغائب در سراسر جهان اسلام گرامی داشته میشود.
کلمه «رغائب» جمع «رغیبه» به معنای چیزی که مورد رغبت و میل است و نیز به معنای عطا و بخشش فراوان میباشد.
«لیلة الرغائب» شبی است که میل و توجه به عبادت و بندگی در آن بسیار است و بندگان خدا در این شب گرایش زیادی به رفتن به در خانه خدا و ارتباط و انس با او دارند.
بر پایه معنای دیگر «لیلة الرغائب» شبی است که در آن عطاء و بخشش خدا بسیار است و بندگان خداوند با رو آوردن به بارگاه خدا و خشوع در برابر بزرگی خدا، شایسته دریافت انعام و عطا و بخشش بیکرانه خدا میشوند.
«قارون» هرگز نمیدانست که روزی، کارت عابر بانکی که در جیب ما هست از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند ما را به آسانی مستغنی میکند.
و «خسرو» پادشاه ایران نمیدانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحتتر است.
و «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد میزدند، کولرها و اسپلیتهایی که درون اتاقهایمان هست را ندید.
و «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند، هیچگاه طعم آب سردی را که ما میچشیم، نچشید.
ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ میکند؟
ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ.
ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ.
ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭘﻮﺳﺘﯽ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ!
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ.
ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ.
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ.
ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ میکنید؟