دوره نوجوانی از مهمترین و حساسترین دورههای زندگی انسان به شمار میرود. در این دوره، تغییراتی در جسم و روان نوجوان رخ میدهد که هرکدام به نوعی بر او اثر میگذارد. گاهی این تغییرات، شخصیت و منش او را به کلی دگرگون میسازد. از این رو شناخت جنبههای مهم روانی، عقلانی، جسمانی و اخلاقی نوجوان، این توانایی را به او و اطرافیانش میدهد تا شیوه صحیح برخورد با تغییرات جسمی و روحی دوره نوجوانی را بدانند. این آگاهی، از بروز ناسازگاریهای خاص این دوران جلوگیری میکند. دوران نوجوانی، همزمان با دوران بلوغ است. دوران بلوغ یکی از بحرانیترین دورههای زندگی هر فرد است. دوره نوجوانی و بلوغ، به سنین بین 11 تا 19 سالگی اطلاق میشود. گاهی گذشتن از مرز کودکی و رسیدن به قلمرو بلوغ، با نابسامانیهای زیادی روبروست.
دوره نوجوانی از مهمترین و حساسترین دورههای زندگی انسان به شمار میرود. در این دوره، تغییراتی در جسم و روان نوجوان رخ میدهد که هرکدام به نوعی بر او اثر میگذارد. گاهی این تغییرات، شخصیت و منش او را به کلی دگرگون میسازد. از این رو شناخت جنبههای مهم روانی، عقلانی، جسمانی و اخلاقی نوجوان، این توانایی را به او و اطرافیانش میدهد تا شیوه صحیح برخورد با تغییرات جسمی و روحی دوره نوجوانی را بدانند. این آگاهی، از بروز ناسازگاریهای خاص این دوران جلوگیری میکند. دوران نوجوانی، همزمان با دوران بلوغ است. دوران بلوغ یکی از بحرانیترین دورههای زندگی هر فرد است. دوره نوجوانی و بلوغ، به سنین بین 11 تا 19 سالگی اطلاق میشود. گاهی گذشتن از مرز کودکی و رسیدن به قلمرو بلوغ، با نابسامانیهای زیادی روبروست.
در این دوره، نوجوان نه دیگر کودک به حساب میآید و نه هنوز به درستی بالغ شده است. وی در مرز بین این دو مرحله یعنی کودکی و بزرگسالی قرار دارد و با انتظارات خاص هر دو دوره روبرو است. اگر کاری کودکانه کند، او را ملامت میکنند که بزرگ شده و این کار در شأن او نیست، از سوی دیگر نیز در زمره بزرگسالان محسوب نمیشود.
والدین متوجه میشوند که کودک مطیع دیروز، به کلی تغییر کرده و رفتارش متفاوت شده است. گاهی نوجوان در این دوره سنی، ترش رو و یا گوشهگیر میشود و گاهی نیز تلاش میکند که توجه دیگران را حتی از طریق عصبانی کردنشان، به خود جلب کند.
هویت انسان در نوجوانی شکل میگیرد. در این دوره، نوجوان سؤالاتی از خود میپرسد مثل اینکه من کیستم؟ به کجا میروم و چه هدفی دارم؟ نحوه جوابگویی به این سؤالات، در رشد هویت نوجوان تأثیر میگذارد. اگر او بتواند به این سؤالات پاسخ مناسب بدهد، احساس آرامش میکند وگرنه دچار اضطراب میشود. در دوره نوجوانی، هویتیابی مسئلهای حاد میشود. بطوریکه نوجوان روز به روز برای دستیابی به هویت مشخص، تغییر جهت میدهد. در دوران نوجوانی، انسان با مجموعهای از تغییرات شناختی - روانی و احساسی روبروست. نوجوان به این موضوع اهمیّت میدهد که در نزد دیگران چگونه جلوه میکند.
نوجوان درتلاش است تا بین تصوری که از خود دارد و تصوری که دیگران از او دارند، هماهنگی ایجاد کند. گاهی اوقات طرد شدن از سوی اجتماع و یا اطرافیان، ممکن است باعث شود که نوجوان از هیچ راهی نتواند احساس هویت کند. البته دستیابی به احساس هویت فردی تا حدی به مهارتهای شناختی نیز بستگی دارد.
در مجموع باید گفت که برخی از نوجوانان در شناخت و درک خود، موفق میشوند و برخی دیگر شکست میخورند. در هویتیابی، مسایلی از قبیل روابط میان والدین و فرزندان، مسایل فرهنگی و یا تغییرات اجتماعی دخالت دارد. در جوامع ساده و ابتدایی که تغییرات اجتماعی به کندی رخ میدهد، شکلگیری هویت نسبتاً ساده است، اما در جوامع پیچیده که تغییرات اجتماعی پیدرپی است. هویتیابی ممکن است فرایندی مشکل و طولانی داشته باشد. زیرا در این جوامع، نوجوان با الگوهای فکری و رفتاری متعددی روبرو میشود. بنابراین در انتخاب، با مشکل مواجه میشود.
در این دوران، نوجوان احساس قدرت زیاد میکند. نوجوان در این مقطع سنی، میتواند قضایای منطقی را درک کند و استدلال علمی در او قوی میشود. در دوره نوجوانی، استعدادها و توانمندیها نیز اختصاصیتر میشود. به عنوان مثال ممکن است هر نوجوانی در دروس یا حرفههای خاصی موفقیت کسب کند. در دوره نوجوانی، سادهاندیشی دوران طفولیت از بین میرود و نوجوان به سنجش و ارزیابی مسائل میپردازد تا در نظام ذهنی خود، دوباره آنها را بسازد. از این رو شاید در مورد برخی امور متعارف شک کند و حتی از افکار و عقاید والدین خود انتقاد نماید. نوجوان در پی کسب استقلال فکری است. ممکن است درمورد اعتقادات خودش نیز دچار شک و تردید شود. نه اینکه آنها را نفی کند ، بلکه میخواهد، آنها را دوباره بازسازی کند و زیربنایی استدلالی برای آنها بیابد. از اینرو والدین و مربیان نباید از شک و تردیدهای نوجوان، دچار نگرانی و اضطراب شوند، بلکه باید او را برای رسیدن به یقین، یاری کنند. بنابراین شک، توفقگاه خوبی نیست، اما معبر و راهی مناسب برای رسیدن به حقیقت است.
از دیگر ویژگیهای دوره نوجوانی، ابراز وجود است. اثبات شخصیت و نشان دادن قابلیتها، یکی از مطبوعترین لذات روحی و روانی در نوجوان است که برای نیل به آن از هیچ کوششی دریغ نمی کند. حس سازگاری با اجتماع، یکی دیگر از تمایلات درونی نوجوانان و جوانان است. اگر نوجوانی در این مسئله موفق نشود، دچار یأس و افسردگی میگردد.
دوره نوجوانی را باید یک مرحله بسیار مهم از زندگی تلقی کرد. دوره ای که با ویژگیهایش از سایر دوران زندگی متمایز میشود. این ویژگی ها عبارت اند از:
1- نوجوانی، یک دوره مهم به شمار میرود.
گرچه همهی دوران عمر مهم است ولی این دوره مهمتر از سایرین میباشد. زیرا تأثیرات ناگهانی بر رفتار و دیدگاه فرد دارد. با در نظر گرفتن این که سایر دورههای زندگی، به دلیل تأثیرات درازمدت آن، پرمعنی و قابل توجه هستند، لیکن دورهی نوجوانی، یکی از دورههایی است که از هر دو جنبهی تأثیرات ناگهانی و درازمدت برخوردار و قابل توجه است. برخی از ادوار زندگی به دلیل تأثیرات فیزیکی و بدنی، با اهمیت و برخی دیگر از لحاظ تأثیرات روانی قابل اعتنا هستند، لیکن نوجوانی از هر دو جهت مهم است.
2 – نوجوانی، یک دوره ی انتقال (برزخی) است.
انتقال به معنی یک وقفه یا تغییر از آنچه که قبلاً انجام شده نیست، بلکه بیشتر عبور از مرحلهای از رشد به مرحلهی دیگر میباشد. این به آن معنا است که آنچه قبلاً واقع شده، نشانهی خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق میافتد، باقی میگذارد. کودکان در زمانی که از خردسالی به بزرگسالی میرسند، باید جنبههای کودکانه را کنار بگذارند. همچنین باید الگوهای جدید رفتاری و نگرشی را بیاموزند تا جانشین آن چیزهایی شود که ترک کردهاند.
به هرحال، این مهم است که درک کنیم آنچه قبلاً واقع شده، نشانههای خود را باقی گذاشته است و بر الگوهای نوینی از رفتارها و نگرشهای فرد اثر میگذارد.
در طی هر مرحلهی انتقالی، وضع و جایگاه فرد مبهم است. نوجوان در این زمان نه کودک و نه بزرگسال است. اگر مانند کودکان رفتار کند، به او گفته میشود که به مانند سن خودش عمل کند و اگر سعی کند نظیر بزرگسالان عمل کند، اغلب متهم میشود که برای شلوارهای کوتاه خود، خیلی بزرگ شده و برای این تلاشی که انجام میدهد تا مثل بزرگترها عمل کند، مورد سرزنش واقع میشود. از طرف دیگر، موقعیت مبهم نوجوانان امروز، این منفعت را برای آنها در بر دارد که فرصتی را به منظور آزمودن شیوههای مختلف زندگی به آنها میدهد تا آنها تصمیم بگیرند که چه الگوهای رفتاری، ارزشی و نگرشی، بهتر میتوانند نیازهای آنان را تأمین نمایند.
3 – نوجوانی، یک دورهی تغییر است.
میزان تغییر در نگرشها و رفتار در طی دورهی نوجوانی با میزان تغییر در وضعیت بدنی برابر است و در طی سال های اولیه نوجوانی، زمانی که تغییرات بدنی با سرعت انجام میشود، تغییرات در نگرشها و رفتار نیز با شتاب به وجود میآید و همچنان که تغییرات بدنی آرام به پیش میرود. به همان نسبت نگرشها و رفتار نیز تغییر مییابند.
تقریباً پنج نوع تغییر وجود دارد که در طی دورهی نوجوانی واقع میشود:
نخست آن که، حیات عاطفی (انفعالی) توسعه مییابد. شدت آن به سرعت و میزان تغییرات بدنی و روانی بستگی دارد که در این زمان واقع میگردد. زیرا این تغییرات، معمولاً در اوایل نوجوانی سریعتر اتفاق میافتد. توسعهی حیات عاطفی معمولاً در آغاز نوجوانی بیشتر از انتهای نوجوانی مطرح میشود. دوم این که، سرعت تغییراتی که با رشد جنسی همراه است، نوجوانان را از خودشان و از استعدادها و علائقشان نامطمئن میسازد. آنها به شدت احساس بیثباتی میکنند، احساسی که اغلب با تدابیر مبهمی که آنها از سوی معلمان و والدین دریافت میکنند، تشدید میشود.
سوم ، تغییراتی است که در بدن، علائق و نقشهایی که در گروههای اجتماعی از آنان انتظار میرود ایفا نمایند، به وجود میآید و مسائل جدیدی را میآفریند. برای نوجوانان کم سن و سال، این تغییرات بسیار زیاد است و کمتر از آنچه که قبلاً تصور میکردند قابل حل به نظر میرسد. قبل از این که آنها مسائلشان را حل کرده و به رضایت برسند، با خودشان و مسائلشان درگیر خواهند بود.
چهارم، همچنان که الگوهای علائق و رفتار تغییر مییابد، ارزشها نیز متغیر خواهند بود. آنچه که در زمان کودکی برایشان مهم بود، اکنون که در آستانهی بزرگسالی قرار دارند، کمتر اهمیت پیدا میکند؛ به عنوان مثال، برای بیشتر نوجوانان، مسئلهی دوستانی که از همسالان هم تیپ و جذاب باشند، مهمتر از تعداد زیادی دوست است که سنخیت روحی با او نداشته باشند. آنها اکنون به مسئله کیفیت، بیشتر از کمیت، اهمیت میدهند.
پنجم این که، بیشتر نوجوانان در مورد تغییرات، حالتی متغیـّر دارند. زمانی درخواست و تقاضای استقلال دارند، ولی اغلب از مسئولیتهایی که همراه با استقلال و ارزیابی آنهاست، هراس دارند.
4 – نوجوانی، سنی مسئلهآفرین است.
گرچه هر سنی مسائل خاص خودش را دارد، با این حال، مسائل نوجوانان اغلب برای پسران و دختران به گونهای است که آنها به سختی از عهدهی حلشان بر میآیند. دو دلیل برای این مسئله وجود دارد:
اول اینکه، در سرتاسر دورهی کودکی، مسائل آنها بالاخره توسط والدین و معلمان حل میشود، در حالی که بسیاری از نوجوانان به دلیل بیتجربگی، به تنهایی از عهدهی حل مسائلشان بر نمیآیند.
دوم اینکه نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادی مستقل و آزاد هستند. آنها درخواست ارائه راهی را دارند که خودشان بتوانند از عهدهی حل مسائل برآیند و کوششهایی را که از جانب والدین و معلمان برای کمک به آنها ارائه میشود ، نمیپذیرند.
5 – نوجوانی، زمان جستجوی هویت است.
در سراسر سن گروه گراییِ اواخر کودکی، انطباق با معیارهای گروه به مراتب بسیار مهمتر از فردگرایی است. همچنان که قبلاً اشاره شد، کودکان در لباس، گفتار و رفتار علاقهمندند که تقریباً و در حد امکان شبیه افراد گروه باشند. هرگونه انحراف از معیار گروه به تهدید علیه تعلق به گروه شباهت دارد. در سالهای اولیه نوجوانی، تطابق با گروه هنوز برای دختران و پسران حائز اهمیت است. به تدریج آنها درصدد جستجوی هویت بر میآیند و تمایل چندانی به این که شبیه همسالان خود در گروه باشند، ندارند.
6 – نوجوانی، سن هراس است.
بسیاری از عقاید عمومی درباره نوجوانان، به شرح وضعیت آنها و ارزیابیهایی در این زمینه پرداخته است و متأسفانه تعدادی از آنها، نظری منفی نسبت به نوجوانان میباشد. پذیرش قالبهای فرهنگی در مورد نوجوانان (13 تا 19 سالهها) بسیاری از بزرگسالانی را که باید راهنمایی و حمایت از نوجوانان را عهدهدار شوند به این مرحله هدایت کرده است که از چنین مسئولیتی در قبال نوجوانان بهراسند و در نگرشهای خود نسبت به آنان و تدابیری که در رابطه با رفتار نوجوانان باید اتخاذ شود ، احساس همدلی نداشته باشند.
7 – نوجوانی، زمانِ آرمانگرایی است.
نوجوانان تمایل دارند که به زندگی از ورای عینک سایه و روشن نگاه کنند. آنها به خود و سایرین آن چنان مینگرند که دوست دارند بهتر از آنچه که هستند، خود را باور کنند. این مطلب به ویژه در مورد آرزوهای نوجوان صادق است. این آرزوها در اوایل نوجوانی با توسعهی عواطف همراه هستند. بیشتر حالات غیر واقعی آنان شامل رنجش زیاد، آزار و ناکامی است و نوجوانان زمانی که احساس کنند دیگران آنها را دست کم میگیرند و یا به اهدافشان دست نمییابند ، این حالات را از خود نشان میدهند.
با توسعهی تجارب اجتماعی و شخصی و با افزایش قدرت تفکر عقلانی، نوجوانان رشد یافتهتر، به خود، خانواده، دوستان و زندگی به طور کلی واقع بینانهتر مینگرند. در نتیجه آنها کمتر از ناامیدی و توهم معقول رنج میبرند و نسبت به سالهایی که جوانتر بودند واقعگراتر میشوند. این یکی از موقعیتهایی است که آنها را در شادیهای بیشتری که خاص نوجوانان رشد یافتهتر است، مشارکت میدهد.
8 – نوجوانی، آستانه بزرگسالی است.
همچنان که نوجوانان به بلوغ قانونی میرسند و میخواهند این باور را پیدا کنند که نزدیک بزرگسالان هستند. مثل آنها لباس میپوشند و مانند آنها عمل میکنند ولی با این حال تصور میکنند که اینها کافی نیست. بنابراین، روی رفتارهایشان متمرکز میشوند تا بتوانند با بزرگسالان معاشرت نمایند. نوجوانان معتقدند که این رفتارها تصویری دلخواه از آنان را به وجود میآورد.