نگاهی به زندگی دکتر حسابی پدر علم فیزیک ایران
قُمپُز در کردن:
این اصطلاح از زمان جنگ دولت عثمانی با ایران مورد استفاده قرار گرفت. قمپز نوعی توپ جنگی سرپر بود که دولت امپراطوری عثمانی در جنگهایش با ایران به کار میبرد. قمپز اما برخلاف توپهای جنگی دیگر، هیچ اثر تخریبی نداشت و تنها در نقاط کوهستانی شلیک میشد تا با کمک پژواک صدا در کوهستان، صدای مهیبی تولید کند و موجب رعب و وحشت سربازان ایرانی شود. این توپ گلولهای نداشت و فقط در آن مقدار زیادی باروت میریختند و پارچههای کهنه و مستعمل را با سنبه داخل آن میکردند و میکوبیدند تا کاملاً سفت و محکم شود و سپس آن را شلیک میکردند. چندی بعد که ایرانیان به ماهیت دروغین و توخالی این توپها پی بردند، اصطلاح «قمپز در کردن» را برای ادعایی که سر و صدای زیادی دارد اما بیاثر و دروغین است به کار میبردند.
لقمان حکیم در توصیه به فرزندش اظهار نمود: فرزندم! دل بسته به رضاى مردم و مدح و ذم آنان مباش؛ زیرا هر قدر انسان در راه تحصیل آن بکوشد به هدف نمىرسد و هرگز نمىتواند رضایت همه را به دست آورد فرزند به لقمان گفت: معناى کلام شما چیست؟ دوست دارم براى آن مثال یا عمل و یا گفتارى به من نشان دهى. لقمان از او خواست با هم بیرون بروند. بدین منظور از منزل همراه درازگوشى خارج شدند.
تنها نجات یافته کشتی، اکنون به ساحل این جزیره متروک، افتاده بود. او هر روز را به امید کشتی نجات، ساحل و افق را به تماشا مینشست. سرانجام خسته و نا امید، از تخته پارهها کلبهای ساخت تا خود را از خطرات مصون بدارد و در آن لختی بیاساید. اما هنگامی که در اولین شب آرامش در جستجوی غذا بود، از دور دید که کلبهاش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان میرود. بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود. از شدت خشم و اندوه در جا خشکش زد. فریاد زد: «خدایــــــــــــا! چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی» صبح روز بعد با صدای بوق کشتیای که به ساحل نزدیک میشد از خواب پرید. کشتی آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، و حیران بود. نجات دهندگان میگفتند: "خدا خواست که ما دیشب آن آتشی را که روشن کرده بودی ببینیم"
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصرش خارج شد. در هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی میداد.
از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان گفت: چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت: من الان داخل قصر میروم و میگویم یکی از لباسهای گرمم را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعدهاش را فراموش کرد.
استادى در شروع کلاس درس، لیوانى پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند ٥٠ گرم، ١٠٠ گرم، ١٥٠ گرم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمیدانم دقیقاً وزنش چقدر است. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقى خواهد افتاد.
در یک مدرسه راهنمایی دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت میکردم و چند سالی بود که مدیر مدرسه شده بودم. قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه بروند.
هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هیاهوی دانش آموزان در حیاط و گفت و گوی همکاران در دفتر مدرسه، به هم نیامیخته بود. در همین هنگام، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت:
نرم افزار نسیم رحمت دارای امکانات زیر می باشد:
احکام و آداب روزه ، پیامکهای ماه رمضان ، ادعیه ماه رمضان ، قرائت قرآن کریم و ...
1- پرهیز از غذای حرام و شبههناک
مراقب باشید لااقل در ماه مبارک رمضان غذای حرام و شبههناک نخورید. خداوند به کسیکه در شکم او غذای حرام وجود دارد، نظر لطف نمیکند. عبادات چنین کسی ممکن است از نظر ظاهری صحیح باشد، ولی مورد قبول و پذیرش خداوند سبحان واقع نمیشود.
2- ارتباط با خداوند از طریق انس با نماز جماعت و قرآن و دعا
بنا بر تأکید اسلام، مساجد همیشه باید در وقت نماز پر از جمعیت باشد. قرآن کریم همواره تأکید میفرماید که: « وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ » [بقره]
بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او میگوید: فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن.
دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم میآورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.
به نزدیک حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزمها را از مسافت دوری میآوری و ..... حمامی گفت: این نیز بگذرد ...!