ندا آمد که، ابراهیم، بشتاب
رسیده فرصت تعبیر آن خواب
به شوق جذبه عشق خداوند
برآ، از آب و رنگ مهر فرزند
اگر این شعله در پا تا سرت هست
کنون، یک امتحان دیگرت هست
مهیا شو طناب و تیغ بردار
رسالت را به دست عشق بسپار
ندا آمد که، ابراهیم، بشتاب
رسیده فرصت تعبیر آن خواب
به شوق جذبه عشق خداوند
برآ، از آب و رنگ مهر فرزند
اگر این شعله در پا تا سرت هست
کنون، یک امتحان دیگرت هست
مهیا شو طناب و تیغ بردار
رسالت را به دست عشق بسپار
باقر لقب پنجمین اختر آسمان امامت و ولایت امام محمد بن علی بن الحسین علیهالسلام است. باقر یعنی شکافنده. به آن حضرت باقرالعلوم میگفتند ، یعنی شکافندهی دانشها.
روزی مردی مسیحی به صورت سخریه و استهزاء ، کلمه باقر را تصحیف کرد «تغییر دادن کلمه» به کلمه بقر یعنی گاو ،به آن حضرت گفت: «انت بقر» یعنی تو گاوی.
آوردهاند که مَلِکی بود در کرمان، در غایت کرم و مروّت، و عادت او آن بود که هر کس از غربا به شهر او رسیدی سه روز میهمان او بودی و نان او خوردی. وقتی وقتی لشکر عضدالدوله بیامد، و او طاقت مقاومت ایشان نداشت. در حصار رفت و هر صبح که برآمدی جنگی کردی عظیم سخت، و خلقی را بکشتی. و چون شب درآمدی مبلغی طعام را بفرستادی به نزدیک خصمان چنانکه لشکر خصم را کفایت بودی. عضدالدوله رسول فرستاد بدو، و گفت؛ «این چیست که تو می کنی؟ به روز ایشان را می کشی و به شب ایشان را طعام می دهی!»
فـصـل زیـبـای دگـر آغـاز شــد
مدرسـه بـا شادمانی بـاز شـد
کـودکـان در شـور و حـالِ مـدرسـه
دفترِ مـشـق و حـساب و هندسه
روزهـای خـاطـرات خـوب و نـاب
بـا خریـد دفتر و کیف و کتـاب
تـا کـه دیدم شـور و حال کـودکـان
خـاطراتم زنده شد در این زمان
خـاطـرات کــودکـی در دفـتــرم
شـعـرهـای کـودکانـه در ســرم
خطبه پیامبر (ص) در فضیلت ماه رمضان
پیامبر اکرم (ص) در بخشی از سخنان خود در فضیلت ماه رمضان فرمودند: از پروردگار خویش با نیتهای صادقانه و دلهای پاکیزه از گناهان و صفات ناپسند درخواست کنید که به شما برای روزه داشتن در آن و تلاوت قرآن توفیق دهد، همانا بدبخت و بدعاقبت کسی است که در این ماه بزرگ از آمرزش خدا محروم شود.
امام رضا (ع) به روایت از پدرش علی بن ابیطالب (ع) از آخرین جمعه از ماه شعبان یکی از سال های پربرکت رسالت نبی اکرم (ص) خبر داده است که پیامبر در جمع پیروانش خدا را حمد و ثنا گفت و سپس فرمود:
این داستان را درباره مرحوم شیخ بهاءالدین نقل میکنند که روزی با شاه عباس به مدرسههای دینی اصفهان رفتند ولی دیدند بیشتر حجرهها از محصلین خالی است. مرحوم شیخ متأثر شد و در صدد برآمد تا این کمبود را جبران کند. بالاخره پس از گذشت مدتی ، عمل پر ارزشی به نفع شاه عباس انجام داد که بسیار مورد توجه او قرار گرفت. شاه عباس گفت در برابر اینکار هر پاداشی از من بخواهی انجام خواهم داد. شیخ فرصت را غنیمت دانست و از شاه عباس خواست تا به عنوان پاداش ، او را بر اسبی سوار کند و افسار آن را شخصاً در دست بگیرد و از یکی از خیابانهای بزرگ اصفهان وی را عبور دهد. این خواسته عملی شد و در سراسر شهر بسرعت منتشر گردید که شاه عباس افسار اسب شیخ بهاءالدین را در دست گرفته و با پای پیاده شیخ را در حالیکه سوار بر اسب بوده است از خیابانی عبور داده.