شور یا شعور
کسی که «دنیای دون» و «آسیای گردون» را «ترک» میکند، «مُردن» و «جان سپُردن» را «درک» نمیکند؛ ولی تحمُّلِ مرگِ او برای دیگران «جانگِزا» و «طاقتفَرسا» است.
بیشعور نیز از «همۀ شعور» تنها «هیمنۀ شور» را میفهمد! از رفتارِ بیشعور همه در «بلای رنج»اند و او در «سرای سپنج». همه «امیرِ فهم»اند و او «اسیرِ وهم».
تحمُّلِ «بیشعور» نیز برای «ذیشعور» «عذابِ الیم» است و «عِقابِ جحیم»!
فرقِ «انسانِ بیشعور» با «احمقِ مغرور» این است که یک احمق «نمیتواند بفهمد»، ولی یک بیشعور «نمیخواهد بفهمد»!
هر «چیز» با شُستن «تمیز» میشود، جز مغز! «جانِ مغز» با «سخنانِ نغز» جلا میگیرد، امّا خودکامگان مغزها را با «شُستوشو» و «جادو» میکنند.
از آنها «نور را میرُبایند» و «شعور را میزُدایند»!
.:استاد شفیعیمطهر .: