آسیبهای اجتماعی؛ معضل جامعه امروزی
طلاق و اعتیاد از مهمترین آسیبهای اجتماعی شناخته شده هستند که به عنوان دو معضل خانمانسوز هر روز قربانیان تازهای میگیرند.
اگر روزی طلاق باعث ننگ خانواده زن محسوب میشد، اکنون به اسم رهایی و استقلال، راهی برای کسب درآمد زن شده و یا مرد به بهانه نداری و با استمداد از راههای فرار از قانون از پرداخت مهریه زن که حق قانونی و شرعی اوست شانه خالی میکند.
پایین آمدن سن بلوغ و آمار رو به ازدیاد بیماریهای مقاربتی ناشی از انحرافات جنسی، ترس از نبود امنیت اخلاقی، روحی و روانی لازم برای فرزندان، مسائلی است که خواب والدین را آشفته کرده است.
برخی سختگیریهای بیمورد و بیجا، عدم ایجاد روحیه نشاط و شادی بین دانشآموزان، عدم پرورش جوانان در راستای استعداد و علایقشان، نه تنها راه و رسم صحیحی به فرزندانمان نیاموخته است بلکه بدعتی گذاشته است که آنها را به وادی دیگری کشانده است.
اگر رسانه ملی همانگونه که برای بیان فلان برنامه تبلیغاتی سنگ تمام گذاشته و همه شبکهها را ملزم به پخش آن میکند به تولید برنامههای محتوایی همراه با نشاط و سرگرمی متناسب با دوره زندگی نوجوانان و جوانان بپردازد، شخصیتهای بیگانهای چون جومونگ، بتمن و... بجای اسطورههای دینی و اسلامی چون علی ابن ابیطالب (ع)، الگوی زندگی و شخصیت اجتماعی این قشر آسیبپذیر نمیشود.
اگر در پارکها و بوستانها برنامههای متنوع ارائه میشد، امروز این همه خواننده زیرزمینی با اسامی زیرزمینیتر پا نمیگرفت!
افزایش مصرف مواد الکلی و افیونی سنتی و صنعتی در بین جوانان و نوجوانان، بالا رفتن آمار خودکشی در بین این قشر، بیبندوباری و کشیده شدن زنان به ارتکاب جرائمی مانند سرقت، قتل و قاچاق مواد مخدر، اگر چه نتیجه عمل خود شخص است اما حاصل کار و عملکرد روشنفکرانی است که با ترویج فرهنگ غلط و آموزههای حلاجی نشده و به ظاهر متمدن، مغزهای جامعه را شستشو دادند تا خود و فرزندانشان در فلان کشور اروپایی یا آمریکایی با فکری نو، طرحی نو، چپاولی نو طراحی کنند.
در این بین اگر از نقش دولت کمی فاصله بگیریم و به نقش خانوادهها در تحکیم و ثبات اعضا نگاهی بیندازیم میبینیم که متاسفانه در بیشتر خانوادهها علیرغم نداشتن مشکلات مالی و معیشتی افسار گسیختگی زندگی، کانون گرم خانواده را ریشخند میزند.
اینکه چه کسی مقصر است، جوابی است که همگی ما به آن واقفیم؛ تنبلی و راحتطلبی والدین، فرار از مسئولیت به بهانه خستگی یا نداشتن فرصت لازم، چشم هم چشمی، تقلید کورکورانه و الگوبرداری از زندگی و جوامع غربی از آفتهایی هستند که مبتلایان زیادی دارند.
در این اوضاع و احوال و در شرایطی که به جای والدین همسایه دلسوز میشود، ظهور فرزندانی را شاهد میشویم که هر گوشهی جامعه خاطرهای از تربیت کردن آنها در گوشمان نجوا میکند.
هر سه عامل دولت، خانواده و جامعه را به یک اندازه میتوان در تربیت نادرست فرزندان مقصر دانست و عواملی مانند دسترسی به اطلاعات، فرهنگ و رسانه در ردههای بعدی قرار میگیرند.
وقتی قبح یک موضوع شکسته میشود ترویج آن راحتتر صورت میگیرد و مصداق این مهم پخش فیلمهایی است که روشهای مختلف مصرف مواد مخدر را آموزش میدهد.
خانوادهها به تربیت اعضا توجه نمیکنند و در مدارس نیز به پرورش دانشآموزان رسیدگی نمیشود.
اینها از عواملی هستند که در کنار مواردی مانند استفاده نادرست از ماهواره، فقر و احتیاج و هم چنین سیاستهای نادرست دولت در ارائه بستههای حمایتی در قالبهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی والدین را از تربیت صحیح فرزندانشان معذور میدارد.
بیحوصلگی والدین، عدم آگاهی از روشهای صحیح تربیتی، نبود مشاوران حرفهای در سطوح مختلف سنی، مشکلات اقتصادی و فقر از عوامل تربیت نادرست فرزندان بهحساب میآیند.
در نگاهی اجمالی و در یک جمعبندی ساده آنچه بیشتر از هر عامل دیگری در این مقوله جلوهگری میکند، نقش دولت و حکومت به عنوان سرنوشتسازان جامعه بیش از سایر عوامل به چشم میخورد.
تهیه و تدوین برنامههای آموزشی پرمحتوا با ضمانت اجرایی قوی، تاکید بر پرورش فرزندان قبل از آموزش آنها، ترغیب والدین به تربیت صحیح فرزندان با ارائه بستههای تشویقی، استفاده از الگوهای برتر تربیتی، از جمله راهکارهایی است که میتواند چراغ راه این مسیر تاریک باشد.
📚 فارس