درون انسانها مهم است نه رنگ آنها
در یک شهر بازی، پسرکی سیاهپوست به مرد بادکنکفروشی نگاه میکرد که از قرار معلوم فروشنده مهربانی بود.
بادکنکفروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد.
سپس بادکنک آبی و همینطور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را رها کرد.
بادکنکها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند.
پسرک سیاهپوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود. تا اینکه پس از لحظاتی به بادکنکفروش نزدیک شد و با تردید پرسید: ببخشید آقا! اگر بادکنک سیاه را هم رها میکردید، بالا میرفت؟
مرد بادکنکفروش لبخندی به روی پسرک زد و با دندان، نخی را که بادکنک سیاه را نگهداشته بود برید و بادکنک بهطرف بالا اوج گرفت و پس از لحظاتی گفت: پسرم آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک میشود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون خود بادکنک قرار دارد.
چیزی که باعث رشد آدمها میشود رنگ و ظاهر نیست. رنگها و تفاوتها مهم نیستند. مهم درون آدمهاست، چیزی که در درون آدمهاست تعیینکننده مرتبه و جایگاهشان است و هرچقدر ذهنیات ارزشمندتر باشد جایگاه و مرتبه والاتر و شایستهتر میشود.