لیلةالمبیت چه شبی است؟
لیلةالمبیت شبی است که حضرت علی علیهالسلام به جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بستر آن حضرت خوابید تا رسول خدا (ص) از توطئه قتلی که مشرکان مکه برای او ریخته بودند بتواند جان سالم به در ببرد و از مکه به مدینه هجرت بنماید.
این واقعه در اول ماه ربیعالاول سال چهاردهم بعثت رخ داد. شب مقرر فرارسید. مکه و محیط خانه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در تاریکى شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قریش هر یک از سویى به جانب خانه رسول خدا روى آوردند.
این توطئه از قبل و با حضور اشراف قریش در دارالندوه طراحی شده بود. شیطان نیز در چهره پیرمردی در آن مجلس شوم حضور داشت. آنها با هم مشورت و رایزنى کردند که با محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) چه کنند؟
در نهایت رأى آنان بر پیشنهاد ابوجهل یا شیطان قرار گرفت که از هر قبیله یک جوان دلیر انتخاب کنند و آنگاه به هر کدام از جوانان یک شمشیر برّنده بدهند و آنان با شمشیرهاى خود بر پیامبر (ص) وارد شوند و دسته جمعى او را بکشند و خون او در میان همه قبایل پراکنده شود و بنىعبد مناف نتوانند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه تن در دهند و آنان هم دیه بدهند.
رسول اکرم (ص) على (ع) را از توطئه قریش خبر داد و او را فرمود که در بسترش بخوابد. على (ع) گفت: اى پیامبر خدا، آیا با خوابیدن من در آنجا تو سالم مىمانى؟ پیامبر (ص) فرمود: بلى، على (ع) خندهاى تبسّمآمیز کرد و به شکرانه این افتخار، سر به سجده گذاشت. سپس در بستر پیامبر (ص) خوابید و برد خصوصى حضرت را روى خود کشید.
اموران قریش در حالى که دستهایشان بر قبضه شمشیر بود، منتظر لحظهاى بودند که همگى به خانه وحى یورش آورند و خون پیامبر را که در بسترش آرمیده است بریزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مىنگریستند و از فرط فرح در پوست نمىگنجیدند و تصور مىکردند که به زودى به آخرین آرزوى خود خواهند رسید.
دشمنان محمد در فروغ صبح وارد خانه شدند و علی را به جای پیامبر اسلام یافتند. خشم و تعجب سراپای وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت علی کردند و پرسیدند محمد کجاست؟! علی فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من میخواهید؟ در این موقع، از فرط عصبانیت به سوی حضرت علی حمله بردند و او را به سوی مسجدالحرام کشیدند ولی پس از بازداشت مختصری ناگزیر آزادش ساختند.