چو قرآن بخوانند دیگر خموش
یکی از علما میگفت: با عدّهای برای مراسم حج به مکّه مشرّف شدیم. در مدینه یک نفر از ما، در گذشت. پس از دفن، مجلس ترحیمی تشکیل دادیم و یکی از قاریان اهل تسنن را برای خواندن قران به مجلس دعوت کردیم. قاری آمد و نشست؛ امّا قرآن نمیخواند. به او گفتیم: بخوان!
گفت: شما مشغول حرف زدن هستید، تا ساکت نشوید قرآن نمیخوانم. همه ساکت شدیم؛ ولی باز دیدیم نمیخواند. گفت: نشستن شما متناسب با مجلس قرآن نیست؛ از این رو همه دو زانو نشستیم، دیدیم باز قرآن را شروع نمیکند. گفتیم: بخوان!
قاری گفت: هنوز مجلس برای قرائت قرآن مهیا نشده است؛ زیرا در دست بعضی چای و سیگار است. چای و سیگار را کنار گذاشتیم، آن گاه قاری سنّی آیهای از قرآن را تلاوت کرد. آیهای را که تلاوت کرد این بود: (و إِذا قُرِیَ القُرآنُ فَاستَمِعُوا لَهُ و أَنصِتُوا لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ [سوره اعراف / آیه 4])؛ هنگامی که قرآن خوانده میشود به آن گوش فرا دهید و ساکت باشید، باشد که مشمول رحمت پروردگار قرار گیرید.
چو قرآن بخوانند دیگر خموش به آیات قرآن فرا دار گوش
منبع: قصّه قرآن به نقل از جهاد با نفس