دخترک و شمر
يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ب.ظ
دخترک از میان جمعیتی که شاهد اجرای مراسم تعزیه بودند رد میشود در حالیکه عروسکش را محکم زیر بغل گرفته است.
آن طرفتر شمر با هیبتی خشن، همانطور که دور امام حسین (ع) میچرخد و نعره میزند که قطرهای آب به تو و یارانت نخواهد رسید ، چشمش به دخترک میافتد.
دخترک با قدمهای کوچکش از پلههای تعزیه بالا میرود. از مقابل شمر میگذرد. مقابل امام حسین (ع) میایستد.
شمشیر از دست شمر میافتد و رجزخوانیاش قطع میشود.
دخترک رو به روی شمر که حالا دیگر بر زمین زانو زده میایستد.
چشمان دخترک پر از قطرات اشک شده و میلرزد.
توی چشمهای شمر نگاه میکند و با بغض میگوید: "بابا ، دیگه دوستت ندارم."
صدای هق هق مردم فضا را پر میکند.
۹۴/۰۸/۰۳