23 خرداد سالروز ارتحال بانو مجتهده امین
حاجیه خانم سیده نصرت بیگم امین معروف به بانوی مجتهده اصفهانی نصرت امین در سال 1265 هجرى شمسى در شهر اصفهان دیده به جهان گشود. از چهار سالگى به مکتبخانه رفت تا به فراگیرى قرآن و زبان فارسى بپردازد و این زمانى بود که در زمینه تحصیل علوم و معارف دینى بالاتر از سطح روخوانى قرآن هیچ مجال و زمینه اى براى حضور زنان نبود؛ بخصوص در سالهاى 1280 به بعد که تحصیل علم براى پسران هم آسان و میسر نبود تا چه رسد به دختران. او در 15 سالگى به ازدواج و همسرى پسر عمویش درآمد.
اما زندگى خانوادگى و تربیت فرزندان در فراگیرى دانش او اثرى نگذاشت و آن چنان در جهت کسب علوم دینى از خود جدیت نشان داد که موافقت و مساعدت اطرافیان بویژه همسر خویش را براى ادامه تحصیلات در علوم دینى، فقه و اصول و زبان عربى به دست آورد و همزمان به فراگیری حکمت و فلسفه مبادرت ورزید. در این زمان او بیست ساله بود.
مهمترین استاد ایشان که فقه و اصول و حکمت را به وى آموخت، آیت الله نجف آبادى بود. بانو امین از زمان کودکى که اهل ذوق و تفکر و تدبر در موجودات و آثار حق تعالى و از عشاق پروردگار کریم بود، در حین تحصیل حکمت به کشف و شهود نیز نائل مى گردید و در این رابطه بهترین سند و گواه آثار تفسیرى ایشان کتاب اربعین الهاشمیه و نیز نفحات الرحمانیه است
دوران کودکی و نوجوانی
بانوی بزرگوار، سیده مکرمه نصرت امین (ره) معروف به بانوی ایرانی در سال 1274 هـ ش مطابق ماه ذی الحجه الحرام 1312 هـ ق در خانواده متدین، اصیل و نجیب در اصفهان دیده به جهان گشود.
پدر ایشان حاج سید محمد علی امین التجار فردی شریف، بزرگوار، مؤمن و از بازرگانان سرشناس متدین بوده است و مادر ایشان زهرا دختر حاج سید مهدی ملقب به جناب است که بانویی متدین و اهل ذکر و خیرخواه محرومان بوده است خداوند این دختر را پس از سه پسر به این خانواده عطا نمود.
پدر و مادر این فرزند هر دو از سادات بزرگوار و دارای نسب شریف میباشند بانوی مجتهده (ره) در این رابطه در شرح حال خود مینویسند:
او (منظور خودشان) کنیزی از کنیزان خداست که به بانوی ایرانی معروف بود، و با نام حاجیه خانم صدا زده میشود. او در اواخر ماه ذی الحجه الحرام سال 1312 هـ ق که هزاران صلوات و سلام و تحیت بر هجرت کننده آن (پیامبر) باد از دو اصل تولد یافت.
اما اصل مقدم و پدر بزرگوار، حاج سید محمد علی ملقب به امین التجار اصفهانی، فرزند حاج سید محمد حسن است. هر دو از چهرههای شریف و تجار عظیم و سادات کریم هستند بنابر آنچه بعضی از افراد موثق خبر دادهاند. ایشان فرزند سید میرزا، ملقب به میر معصوم پسر سید محمد پسر میر معصوم است که در تخت فولاد اصفهان دفن شدهاند تمامی این افراد از فضلای بزرگوار و سادات حسینی هستند.
اما اصل دوم (مادر عزیز) از زنان سیده، صالحه، مؤمنه و از خاندان مجد و شرف و از سادات حسینی است که به یکی از اوصاف جده اش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) یعنی زهرا نامیده شده و دختر حاج میرزا مهدی ملقب به جناب است.
از همان کودکی عنایات خاص حق تعالی و تابش محبت الهی و گرایش به حقیقت وجود توحید نهفته در فطرت او آشکار بود. ایشان در این رابطه میفرماید:
بعد از گذشتن زمان طفولیت و کودکی بلکه از اول دوران تمییز همواره قلبم را متعلق و متوجه به شیء و امر ناشناخته (خداوند متعال) میدیدم و نفسم را طالب ادراک و فهم آن میدیدم لکن نمیدانستم حقیقت آن چیست و راه وصول و رسیدن به آن چگونه میباشد تا اینکه عطا کرد پروردگارم مرا و چشمم را به نور توحید روشن گردانید و بر قلبم درهای اشراقات الهی گشوده شد ...
من در زمان کودکی و اوایل جوانی بسیار مایل و حریص به مطالعه کتابهای علمی و گوش دادن به مواعظ دینی بودم و هرگاه نزدیکانم مشغول به تفریح میشدند من به مطالعه مشغول میشدم آنها مرا طعنه میزدند و بر من اعتراض میکردند و میگفتند: چگونه تو مشغول به مطالعه میشوی و تفریح را رها میکنی؟ این کار عاقلانه نیست بلکه از بطالت و کسالت است.
و من به جهت اشتیاق شدیدی که به مطالعه داشتم سخن ناروا و استهزاءهای آنان را تحمل میکردم و چنان خود را مییافتم که گویا از امور لهو و مزخرف و زیور آلات و تجملات دنیا اعراض دارد و به اینها انس نمیگیرد بلکه قلبم به چیز دیگری بستگی دارد با این که مطلوب و محبوبم برایم مشخص و ممیز نبود، هر گاه از یک عالم یا واعظی چیزی از اوصاف حق تعالی میشنیدم قلبم به سخن او میل مفرطی مینمود و گویا سر تا پا گوش میشدم و پیوسته این چنین بودم تا این که به تحصیل علوم عربی راغب شدم و به تحصیل مقدمات از صرف و نحو و غیرها از مقدمات فقه و منطق و حکمت مشغول شدم و خدا میداند که این راه را با چه سختی و اضطراری گذراندم و چگونه مشقتهایی را که از زخم زبان دوستان و استهزای آنها به من میشد تحمل میکردم.... »
دوران اولیه زندگی بانو همزمان با حکومت ستم شاهی قاجار و نفوذ غرب و تهاجم وسیع فرهنگ غرب زدگی، تجمل گرایی و دور شدن از هویت اصلی و حقیقت دینی بود. در این موقعیت حساس پدر و مادر ایشان با جدیت تمام به مراقبت و تربیت این کودک میپردازند و از چهار سالگی وی را برای فراگیری قرآن، خواندن و نوشتن به مکتب میفرستند تا به مدد الهی او را از تهاجمات زمانه و انحرافات و خود باختگیها حفظ نمایند.
خود ایشان در این رابطه میفرماید: «وقتی به حدّی رسید که بتواند میان خوب و بد فرق بگذارد والدینش به تربیت او اقدام نموده و بر ادب کردن او و به ظهور رساندن توانهایی که خداوند در سرشت و سریر او نهاده بود، همی مواظبت کردند موقعی که سن او بیشتر شد و به حد درس خواندن و تعلم رسید معلمی برای او انتخاب کردند که زنی عالم، مؤمن، عفیف و بی نظیر در زمان خود بود. این معلم در حدّ توان در تربیت و نیکو گردانیدن اخلاق وی تلاش کرد.»
وفات
بانو امین در شب دوشنبه اوّل رمضان المبارک ۱۴۰۳ مصادف با ۲۳ خرداد ۱۳۶۲ دار فانی را به سوی جهان ابدی ترک کرد. جنازهاش در بقعه خانوادگی خاندان امین در تخت فولاد اصفهان، به خاک سپرده شد.