امام جواد علیه السلام
ولادت امام جواد (ع)
امام نهم که نامش «محمد» و کنیهاش «ابو جعفر» و لقب او «تقی» و «جواد» است، در ماه رمضان سال 195 ه.ق در شهر «مدینه» دیده به جهان گشود.
مادر او «سبیکه» که از خاندان «ماریه قبطیه» همسر پیامبر اسلام به شمار میرود، از نظر فضائل اخلاقی در درجه والایی قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود به طوری که امام رضا علیه السلام از او به عنوان بانویی منزه و پاکدامن و با فضیلت یاد میکرد.
مولودی پرخیر و برکت
در خانواده امام رضا علیه السلام و در محافل شیعه، از حضرت جواد علیهالسلام به عنوان مولودی پرخیر و برکت یاد میشد. چنانکه «ابو یحیای صنعانی» میگوید: روزی در محضر امام رضا علیهالسلام فرزندش ابوجعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود: «این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکتتر از او زاده نشده است».
گویا امام، به مناسبتهای مختلف، از فرزند ارجمند خود با این عنوان یاد میکرده و این موضوع در میان شیعیان و یاران امام رضا علیهالسلام معروف بوده است، به گواه اینکه دو تن از شیعیان بنام «ابن اسباط» و «عبّاد بن اسماعیل» میگویند: در محضر امام رضا علیهالسلام بودیم که ابوجعفر را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «آری، این همان مولودی است که در اسلام با برکتتر از او زاده نشده است».
باز «ابو یحیای صنعانی» میگوید: در مکه به حضور امام رضا علیهالسلام شرفیاب شدم، دیدم حضرت موز را پوست میکند و به فرزندش ابوجعفر میدهد. عرض کردم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ فرمود:«آری، این مولودی است که در اسلام مانند او، و برای شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است».
شاید در بدو نظر تصور شود که مقصود از این حدیث این است که امام جواد از همه امامان قبلی برای شیعیان، با برکتتر بوده است، در حالی که چنین مطلبی قابل قبول نیست، بلکه بررسی موضوع و ملاحظه شواهد و قرائن، نشان میدهد که ظاهراً مقصود از این حدیث این است که تولد حضرت جواد در شرائطی صورت گرفت که خیر و برکت خاصّی برای شیعیان به ارمغان آورد، بدین معنا که عصر امام رضا علیهالسلام عصر ویژهای بوده و حضرت در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعدی، با مشکلاتی روبرو بوده که در عصر امامان قبلی، بی سابقه بوده است، زیرا از یک سو پس از شهادت امام کاظم علیهالسلام گروهی که به «واقضیه» معروف شدند، براساس انگیزههای مادی، امامت حضرت رضا علیهالسلام را انکار کردند و از سوی دیگر امام رضا علیهالسلام تا حدود چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده بود و چون احادیث رسیده از پیامبر حاکی بود که امامان دوازده نفرند که نه نفر آنان از نسل امام حسین خواهند بود، فقدان فرزند برای امام رضا علیهالسلام هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زیر سؤال میبرد و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده امامت حضرت رضا علیهالسلام را انکار میکردند.
گواه این معنا، اعتراض «حسین بن قیاما واسطی» به امام هشتم در این مورد، و پاسخ آن حضرت است. «ابن قیاما» که از سران «واقفیه» بوده است، طی نامهای به امام رضا علیهالسلام او را متهم به عقیمی کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزندی نداری؟!
امام در پاسخ نوشت: از کجا میدانی که من دارای فرزندی نخواهم بود، سوگند به خدا بیش از چند روز نمیگذرد که خداوند پسری به من عطا میکند که حق را از باطل جدا میکند.
این شگرد تبلیغی از طرف «حسین بن قیاما» (و دیگر پیروان واقفیه) منحصر به این مورد نبوده است، بلکه این معنا به مناسبتهای مختلف و در موارد گوناگون تکرار میشده و امام رضا علیهالسلام همواره سخنان و دلائل آنان را رد میکرده است، تا آنکه تولد حضرت جواد به این سمپاشیها خاتمه داد و موضع امام و شیعیان که از این نظر در تنگنا قرار گرفته بودند، تقویت گردید و اعتبار و وجهه تشیّع بالا رفت.
وسوسههای واقفیه و دشمنان خاندان امامت در این مورد، به حدی بود که حتی پس از ولادت حضرت جواد که واقفیه را خلع سلاح کرد، گروهی از خویشان امام رضا علیهالسلام طبعاً بر اساس حسدورزیها و تنگنظریها - گستاخی را به جایی رساندند که ادعا کردند که حضرت جواد، فرزند علی بن موسی نیست!
آنان در این تهمت ناجوانمردانه و دور از اسلام، برای مطرح کردن اندیشههای پنهانی خویش، جز شبهه عوام فریبانه عدم شباهت میان پدر و فرزند از نظر رنگ چهره! چیزی نیافتند و گندمگونی صورت حضرت جواد را بهانه قرار داده گفتند: در میان ما، امامی که گندمگون باشد وجود نداشته است! امام هشتم فرمود: او فرزند من است. آنان گفتند: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با قیافهشناسی داوری کرده است، باید بین ما و تو قیافهشناسان داوری کنند. حضرت (ناگزیر) فرمود: شما در پی آنان بفرستید ولی من این کار را نمیکنم، اما به آنان نگویید برای چه دعوتشان کردهاید.
یک روز بر اساس قرار قبلی، عموها، برادران و خواهران حضرت رضا علیهالسلام در باغی نشستند و آن حضرت، در حالی که جامهای گشاده و پشمین بر تن و کلاهی بر سر و بیلی بر دوش داشت، در میان باغ به بیل زدن مشغول شد، گویی که باغبان است و ارتباطی با حاضران ندارد.
آنگاه حضرت جواد علیهالسلام را حاضر کردند و از قیافهشناسان درخواست نمودند که پدر وی را از میان آن جمع شناسایی کنند. آنان به اتفاق گفتند: پدر این کودک در این جمع حضور ندارد، اما این شخص، عموی پدرش، و این، عموی خود او، و این هم عمه اوست، اگر پدرش نیز در اینجا باشد باید آن شخص باشد که در میان باغ بیل بر دوش گذارده است، زیرا ساق پاهای این دو، به یک گونه است! در این هنگام امام رضا علیهالسلام به آنان پیوست. قیافهشناسان به اتفاق گفتند: پدر او، این است!
در این هنگام علی بن جعفر، عموی حضرت رضا (ع) از جا برخاست و بوسه بر لبهای حضرت جواد زد و عرض کرد: گواهی میدهم که تو در پیشگاه خدا امام من هستی. بدین ترتیب بکبار دیگر توطئه و دسیسه مخالفان امامت برای خاموش ساختن نور خدا، با شکست روبرو شد و خداوند آنان را رسوا ساخت.