در وصف حضرت محمد (ص)
کنون گویم ثناهای پیمبر
که ما را سوی یزدانست رهبر
چو گمراهی ز گیتی سر بر آورد
شب بیدانشی سایه بگسترد
بیامد دیو و دام کفر بنهاد
همه گیتی بدان دام اندر افتاد
ز غمری هر کسی چون گاو و خر بود
همه چشمی و گوشی کور و کر بود
یکی ناقوس در دست و چلیپا
یکی آتش پرست و زند و استا
یکی بت را خدای خویش کرده
یکی خورشید و مه را سجده برده
گرفته هر یکی راهِ نگونسار
که آن ره را به دوزخ بوده هنجار
به فصل خویش یزدان رحمت آورد
ز رحمت نور در گیتی بگسترد
بر آمد آفتابِ راست گویان
خجسته رهنمای راه جویان
چراغ ِ دین ابوالقاسم محمّد
رسول ِ خاتم و یاسین و احمد
به پاکی سیّد ِ فرزندِ آدم
به نیکی رهنمای خلق عالم
خدا از آفرینش آفریدش
ز پاکان و گزینان بر گزیدش
نبوت را بدو داده دو برهان
یکی فرقان و دیگر تیغ برّان
سخن گویان از ان خیره بماندند
هنر جویان بدین جان برفشاندند
کجا در عصرِ او مردم که بودند
فصاحت با شجاعت می نمودند
بجو در شعرها گفتارِ ایشان
ببین در نامه ها کردار ایشان
سخن شان در فصاحت آبدارست
هنرشان در شجاعت بیشمارست
شعر: فخرالدین اسعد گرگانی