عدد 40 در فرهنگ اسلامی
اصولا باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی، اعداد به لحاظ عدد بودن نقش خاصی، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که کسی نمیتواند به صرف اینکه در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یا چهل یا هفتاد به کار رفته، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری، از آن روست که برخی از فرقههای مذهبی، به ویژه آنها که تمایلات «باطنیگری» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب میکردهاند، و نیز برخی از شبه فیلسوفان، متأثر از اندیشهای درباره اعداد یا نوع حروف بوده و هستند.
در واقع بسیاری از اعدادی که در نقلهای دینی آمده میتواند براساس یک محاسبه الهی باشد، اما اینکه این عدد در موارد دیگری هم کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی میتوان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست. به عنوان نمونه، دهها مورد در کتابهای دعا، عدد «صد» به کار رفته که مثلاً فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمیشود. همین طور سایر اعداد طی روزگاران، صورت تقدس به خود گرفته، گاه سوء استفادههایی هم از آنها میشود. تنها چیزی که درباره برخی از این اعداد میشود گفت، آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت است. به عنوان مثال، درباره هفت چنین اظهار نظری شده است. بیش از این هر چه گفته شود، نمیتوان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.
عدد چهل یا اربعین، از موضوعاتی است که در قرآن و روایات از جایگاه ویژهای برخوردار است و تاکنون کتابهای فراوانی درباره آن نوشته شده است. در قرآن کریم این واژه در چهار آیه و مرتبط با سه موضوع دیده میشود:
۱- در آیه ۱۵ سوره احقاف از چهل سالگی انسان یاد شده و این که خداوند به همه انسانها درباره نیکی به پدر و مادر سفارش کرده است؛ اما فقط نیکوکاران به این سفارش الهی عمل و به پدر و مادر خود نیکی میکنند و این نیکی را تا رسیدن به رشد کامل خود و رسیدن به چهل سالگی ادامه میدهند؛ آن گاه در چهل سالگی دعا میکنند و از خداوند توفیق میطلبند تا در برابر نعمتهایی که خود و پدر و مادرشان از آن برخوردار بودهاند، شکرگزار او باشند: «ووصَّینَا الاِنسـنَ بِولِدَیهِ اِحسـنـًا حَمَلَتهُ اُمُّهُ کُرهـًا و وضَعَتهُ کُرهـًا و حَملُهُ وفِصــلُهُ ثَلـثونَ شَهرًا حَتّی اِذا بَلَغَ اَشُدَّهُ و بَلَغَ اَربَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ اَوزِعنی اَن اَشکُرَ نِعمَتَکَ الَّتی اَنعَمتَ عَلَیَّ و عَلی ولِدَیَّ و اَن اَعمَلَ صــلِحـًا تَرضـهُ و اَصلِح لی فی ذُرِّیَّتی اِنّی تُبتُ اِلَیکَ وانی مِنَ المُسلِمین ».
۲- در آیه ۲۶ مائده از چهل سال ممنوعیت ورود بنی اسراییل به سرزمین مقدس و چهل سال سرگردانی آنها در قطعهای از زمین خبر داده است: «قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَةً یَتیهونَ فِی الاَرضِ فَلاتَأسَ عَلَی القَومِ الفـسِقین». این ممنوعیت پس از آن بود که موسی به قومش برای ورود به سرزمین مقدس فرمان داد؛ اما بنی اسراییل به این دلیل که در آنجا مردمی جبارند، از اطاعت موسی سر باز زدند و گفتند: تا آنان از آن جا بیرون نروند، ما هرگز وارد آن شهر نمیشویم. در تورات نیز داستان سرگردانی بنی اسراییل ذکر شده است.
۳- آیه ۵۱ بقره نیز از میقات چهل شبه موسی خبر میدهد: «واِذ وعَدنا موسی اَربَعینَ لَیلَةً» که در آیه ۱۴۲
اعراف به این صورت تفصیل داده شده است: «و واعَدنا موسی ثَلـثینَ لَیلَةً و اَتمَمنـها به عشر فَتَمَّ میقـتُ رَبِّهِ اَربَعینَ لَیلِةً ». مفسران برآنند که آن چهل شب در سی شب ذی القعده و دهه اول ذی الحجه بوده است؛ چنان که در روایاتی از امام صادق (ع) نیز بر این تعیین دلالت دارد؛
راز عدد چهل: مفسران در ذیل هر یک از آیات پیشین درصدد بر آمدهاند رازی متناسب با موضوع را برای عدد چهل بیان کنند. در آیه ۱۵ احقاف از کمال رشد انسان و چهل سالگی وی یاد شده است. بیشتر مفسران، کمال رشد را در ۳۳ سالگی میدانند؛ ولی برخی آن را در همان چهل سالگی دانستهاند. بنا به روایتی از امام صادق (ع) انسان در ۳۳ سالگی به رشد کامل جسمانی خود میرسد و این رشد تا چهل سالگی ثابت است و از آن پس، بدن رو به کاستی میرود. در هر صورت برخی، سر تأکید آیه بر چهل سالگی را این دانستهاند که از یک سو معمولاً عقل انسان در این سن کامل میشود و در همین زمان حجت خداوند بر او تمام شده، جهالت جوانی از وی فاصله گرفته، حق واجب خداوند را در نیکی به پدر و مادر میشناسد و از سوی دیگر در چهل سالگی صفات اخلاقی در وی قوی شده، از آن پس به آسانی از او جدا نمیشود.
آن چه قابل انکار نیست، اهمیت این مرحله از عمر انسان است؛ چنان که در روایات متعددی از پیامبر (ص) و معصومان آمده است هنگامی که عمر بنده به چهل سالگی میرسد، خداوند به دو فرشته مراقب او میگوید: از این پس بر او سخت بگیرید و همه کارهای کوچک و بزرگ و زیاد و کم او را ثبت کنید. در حدیث آمده است: کسانی که به چهل سالگی میرسند و توبه نمیکنند، شیطان دستی به صورت آنها کشیده، میگوید: پدرم فدای رویی که رستگار نمیشود. این روایات همه از این حقیقت خبر میدهد که شخصیت انسان تا چهل سالگی شکل گرفته، و از آن پس، تحولات درونی در او سختتر میشود؛ البته در حدیثی از امام صادق (ع) نیز آمده که خداوند افراد چهل ساله را گرامی میدارد. این روایت شاید دستوری اخلاقی برای رعایت احترام اشخاصی باشد که دارای عمری چهل سال و بیش تر از آن هستند.
در احادیث شریف ائمه (ع) بارها عدد چهل وارد شده است، امام صادق (ع) فرمودهاند: هر یک از شیعیان ما چهل حدیث را حفظ کند، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم بر میانگیزد و او را عذاب نمیکند. و نیز فرمودند: آنگاه که مؤمنی بمیرد و چهل مؤمن بر جنازهاش حاضر شوند و بگویند خدایا! ما از او چیزی جز خیر ندیدیم و تو بر او از ما داناتری، خداوند تبارک و تعالی میفرمایند: شهادت شما را قبول کردم و او را آمرزیدم، آنچه را که شما نمیدانید. وسائل الشیعه / ج 27/ ص 29.
ابوذر غفاری و ابن عبّاس (رحمة ا... علیه) از نبی اکرم (ص) روایت میکنند که فرمودند: همانا زمین چهل صبح بر «مؤمنی» که وفات یافته است میگرید.
یادبود اربعین تنها منحصر به مسلمانان نیست، بلکه غیر مسلمانان نیز تا چهل روز بعد از وفات نزدیکان خود، به عزای آنها توجه میکنند، و در روز چهلم نزدیکان و دوستان و خانودهاش بر سر قبرش حاضر میشوند و مراسم عزا برگزار میکنند، مسیحیان نیز به همین طریق مراسم عزای چهلم وفات شخص خود را با اجتماع در کلیسا برگزار میکنند و این اعمال را در نیم سال وفات شخص و یکسال تمام نیز انجام میدهند.
همچنین یهودیان؛ عزای شخص وفات یافته را پس از سی روز و نه ماه و یکسال کامل برگزار میکنند.
مقتل الحسین (ع) ، سید عبد الرزاق المقرم، ص 365.
با این حال بیان اهمیت اربعین سیدالشهداء (ع) برای چیست؟ آیا فقط برای برپایی اقامه عزاست؟ آیا نتیجه تحول خاصی در اربعین نهفته است که فقط برای وجود مبارک امام حسین (ع) مجلس اربعین گرفته میشود و فقط زیارت اربعین برای اییشان اهمیت دارد؟
امام جعفر صادق (ع) میفرمایند: همانا آسمان چهل صبح خون گریست، و زمین چهل صبح گریست، و خورشید چهل صبح با کسوف و به رنگ سرخ گریست... و فرشتگان نیز چهل صبح بر او (امام حسین) گریستند.
(کامل الزیارات ابن قولویه)
از آنجا که مصائب امام حسین (ع) از حدّ تصور انسان بیرون است، به هیچ وجه نمیتوان حق این مصیبت را ادا کرد و به همین خاطر است که این سنّت شریف (عزاداری) نباید متوقف شود و پایبندی به زیارت امام حسین (ع) نیز از جانب خاندان پاک وی زمینهای را فراهم نموده، تا فاجعه عاشورا و درسهای عظیم آن به باد فراموشی سپرده نشود.
در بیان حوادث اربعین سیدالشهداء (ع) علاّمه مجلسی در مناقب به نقل از شریف مرتضی میگوید: سر امام حسین (ع) در اربعین، از شام به کربلا برگردانده شد و به بدنش ملحق گردید. (بحار الانوار علامه محمد باقر مجلسی)
در حدیثی از امام حسن عسکری روایت شده که فرمود: علامات مؤمن پنچ چیز است: نمازهای یومیه همراه با نوافل، زیارت اربعین در اربعین شهادت امام حسین (ع)، انگشتر به دست راست کردن که سنّت پیامبر (ص) و اهل بیتش بوده است، و خاک آلود بودن پیشانی به خاطر سجده بر زمین، در خضوع و خشوع خدای تعالی و تضرّع به محضر قدسی او، و آشکار گفتن بسم الله الرّحمن الرّحیم که در نماز واجب است بلند بر زبان جاری شود.) بحار الأنوار علامه مجلسی
زیارت اربعین معانی بسیاری دارد و پیام روشنی برای طاغوتیان عالم است، فریادی است که بر سر ظالمان بلند میشود و زائران را به سوی زیارت کربلا، برای تجدید بیعت با امامشان بر میانگیزد، ندایی برای منکران است و بیانگر این مطلب است که ما تمسّک به باب حسین (ع) را تا ظهور امام حجّت (عج) از دست نمیدهیم.