باسمهتعــالی
مدت زمانی است که جدال دجال شروع شده است و همه در خواب غفلتیم. اخطارها داده شد و نشنیدهایم. شبیخون فرهنگی بیان شد و ندیدهایم. ناتوی فرهنگی هشدار داده شد و بیدار نشدهایم و ...
در پی عزم همگانی جهت جمعآوری ماهواره به اطلاع میرساند در صورت تمایل میتوانید با تحویل دستگاه ماهواره خود به آموزشگاه یک دستگاه گیرنده دیجیتال دریافت نمایید.
پسرک کیف مدرسه را با عجله گوشهای پرتاب کرد و بیدرنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت. همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد. پولهای خرد را که هنوز با تکههای قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد. وارد مغازه شد. با ذوق گفت: ببخشید آقا! یه کمربند میخواستم. آخه ، آخه فردا تولد پدرمه. مغازه دار گفت: به به. مبارکه . چه جوری باشه؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوهای ، ... پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت. او گفت: فرقی نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه.
دکتر مرتضی شیخ ، پزشک انسان دوستی است که در مشهد مشغول طبابت بود و کسی از اهالی مشهد نیست که نامی از او یا خاطرههایی از او نداشته باشد یا نشنیده باشد. دکتر شیخ از مردم پولی نمیگرفت و هر کس هرچه میخواست توی صندوقی که کنار میز دکتر بود میانداخت و چون حق ویزیت دکتر 5 ریال تعیین شده بود (خیلی کمتر از حق ویزیت سایر پزشکان آنزمان) ، اکثر مواقع ، سر فلزی نوشابه به جای پنج ریالی داخل صندوق انداخته میشد و صدایی شبیه انداختن پول شنیده میشد.