باسمهتعالی
با عرض سلام و وقت بخیر و تشکر از همراهی شما عزیزان در طول سالیان متمادی، به اطلاع میرساند با توجه به جابجایی و تغییر نام دبیرستان زندهیاد نوایی به دبیرستان زندهیاد داوری، از این پس فعالیت این سایت بهطور کامل متوقف خواهد شد.
شایسته است از حمایتهای بیدریغ زندهیاد حاج سیدحسین نوایی در زمان حیات پرخیر و برکتشان و نیز حمایتهای فرزندان محترم آن مرحوم پس از درگذشت پدر مرحومشان کمال تشکر و امتنان را داشته، برای آن عزیز سفرکرده و نیز همسر مکرمه ایشان مرحومه حاجیه خانم بلورچیزاده فردوس برین آرزومندم.
در پایان از خداوند متعال برای همه شما توفیق و سلامتی آرزومندم.
با احترام
محمد داوری دولتآبادی
31 شهریور 1400
امتحان قرآن پایه نهم غایبین مجاز شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان ریاضی پایه نهم غایبین مجاز شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان علوم تجربی پایه نهم غایبین مجاز شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان املای فارسی پایه نهم غایبین مجاز شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان مطالعات اجتماعی پایه نهم غایبین مجاز شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان انشای فارسی پایه نهم غایبین مجاز شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان عربی پایه نهم غایبین مجاز شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان آمادگی دفاعی پایه نهم غایبین مجاز شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان پیامهای آسمان پایه نهم غایبین مجاز شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان زبان انگلیسی پایه نهم غایبین مجاز شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان قرآن پایه نهم شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان ریاضی پایه نهم شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان املای فارسی پایه نهم شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان انشای فارسی پایه نهم شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان علوم تجربی پایه نهم شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان آمادگی دفاعی پایه نهم شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان عربی پایه نهم شهریور 1400 – استان اصفهان
امتحان مطالعات اجتماعی پایه نهم شهریور 1400 – استان اصفهان
کاسپارف معروف، در بازی شطرنج به یک آماتور باخت. همه تعجب کردند و علت باخت را جویا شدند و او این گونه عنوان کرد: در بازی با او نمیدانستم که آماتور است. برای همین، با هر حرکت او دنبال نقشهای که در سر داشت میگشتم.
گاهی به خیال خود نقشهاش را خوانده و حرکت بعدی را پیشبینی میکردم، اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری میدیدم.
تمرکز میکردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم. آن قدر در پی حرکتهای او بودم و دنبالهرو مسیر او شدم که مهرههای خودم را گم کردم.
ﻳﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺳﻔﻴﺪ ﭘﻮﺳﺖ ۵۲ ساله، ﺗﻮﻯ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﺯﻫﺎﻯ ﺷﻠﻮﻍ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎﻳﻰ ﺍﻳﺮﻓﺮﺍﻧﺲ، ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻟﻴﺶ، ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺁﻥ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩ.
ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻧﻢ ﻛﻨﺎﺭ ﻳﻚ ﺁﻗﺎﻯ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﺮﺍﺏ میشد.
ﺧﺎﻧﻢ ﻓﻮﺭﺍ ﺧﺪﻣﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ میزنه ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺟﺪﻳﺪ میکنه.
ﺧﺎﻧﻤﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﺻﻼ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻛﻨﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩ ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﻧﻴﺴﺘﻢ.
ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﮔﻔﺖ: ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﻚ ﺟﺎﻯ ﺩﻳﻜﺮ ﻧﮕﺎﻫﻰ ﺑﻪ ﻟﻴﺴﺖ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﻜﻨﻢ.
ﺑﻌﺪ ﻣﺪﺕ ﻛﻮﺗﺎﻫﻰ ﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ گفت ﺩﺭ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻫﻴﭻ ﺟﺎﻯ ﺧﺎﻟﻰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻟﻰ به هرحال ﺑﺎ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺻﺤﺒﺖ میکنم.
نقل است که نادرشاه در سال ۱۱۵۶ به نجف آمد. او در این سفر زیارتی دستور داد تا گنبد حرم مطهر و ملکوتی حضرت امیرالمومنین علیه السلام طلایی شود.
در یکی از این روزها که نادرشاه قصد تشرف به حرم داشت دید در کنار درب حرم یک پیرمرد نابینایی در حال گدایی است؛ نادر پیش پیرمرد رفت و در کنارش نشست. گفت: چند وقت است اینجا گدایی میکنی؟
پیرمرد که فهمید نادرشاه کنارش نشسته خوشحال شد. گمان کرد قرار است صلهای از نادرشاه بگیرد. عجز و لابهاش را بیشتر کرد و گفت: حدودا بیست سال جناب نادر.
روزی سه نفر از شعرا نزد معاویه جمع بودند: طِرِمّاح، هُشام مُرادی و محمد بن عبداللّه حِمْیَری.
معاویه کیسه زری بیرون آورد و مقابل خود گذاشت و گفت: ای شعرای عرب، درباره علیبن ابیطالب شعری بگویید، ولی جز حق نگویید. من فرزند ابوسفیان نباشم اگر این کیسه را به کسی بدهم، جز آنکه درباره علی حق را بگوید.
طِرمّاح برخاست و درباره حضرت ناسزا گفت. هشام مرادی نیز ناسزا گفت.
عمروعاص به حمیری گفت: اکنون تو بگو، ولی غیر حق مگو. سپس عمروعاص به معاویه گفت: قسم یاد کردهای که این کیسه را جز به کسی که درباره علی حق بگوید ندهی. معاویه گفت: آری.
پیامبر در سال دهم هجرت حج گزارد و به سوى مدینه بازگشت. در روز هجدهم ذیحجه به سرزمین غدیر خم رسید.
او به فرمان الهى دستور داد سواران و پیادگان توقف کنند، آنان که رفتهاند، باز آیند و آنان که نیامدهاند، برسند.
سپس بر انبوهى از جهاز شتران فراز رفت و خداى را سپاس گفت و از اینکه به زودى از میان آنان خواهد رفت، خبر داد.
سپس از آنان خواست درباره چگونگى ابلاغ رسالت وى گواهى دهند. مردمان فریاد برآوردند: شهادت مىدهیم که تو پیام حق را ابلاغ کردى، نصیحت کردى و جهاد نمودى. خداوند تو را پاداش نیکو دهد.
تابستان سال ۶۷ تداعیگر خاطرات بسیاری در ذهن هر ایرانی میباشد. قبول قطعنامه ۵۹۸ و زهری که امام راحل (ره) به اجبار آن را نوشید، زیر پا گذاشتن مفاد قطعنامهای که تازه امضا شده و هنوز امضای آن خشک نشده از سوی نیروهای عراقی با تجاوز دوباره به خرمشهر و در نهایت تحرکات فریب خوردگان منافقی که تحت القائات درون سازمانی، رؤیای تسلط بر ملت و دولتی داشتند که هشت سال تمام قد در برابر ابرقدرتهای شرق و غرب ایستادگی کرده بود.
تحرکاتی که توسط سازمان مجاهدین خلق عملیات فروغ جاویدان نام گرفت؛ اما فروغی بیفروغ.
گروهک منافقین در پی حملات عراق به خاک میهن اسلامی و عقبنشینیهای موقت رزمندگان اسلام، با تصور این که پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ناشی از جدایی ملت و دولت است، به خیال واهی، فرصت را غنیمت شمرده و سعی در رسیدن به اهداف پلید خود نمود.